زيرنويس از : حامد عبيري
timberlake.iamlegend@yahoo.com

 

اون چطوري در مورد پول خبر داشت؟

 

And how did he know
that Tony Cisco got popped?

ما تا امروز صبح از اين موضوع خبر نداشتيم

-نميدونم

اون از جرات تو تنفر داره

 

-نميدونم
-چي سخته که نمي فهمي؟

تو گفتي که پيزي يک برده بوده و مورد اعتماد نبوده

و حالا ناگهان يک ديد مثبت به اين فرد داري

-فکر نمي کنم خودش بوده باشه
-باشه من ميخرمش

اگر پيزي نيست ، پس کي هستش؟
کي؟ بهم بگو

 

فکر کنم تو بودي ، اردک

 

داري شوخي مي کني

 

سيزار؟ سيزار تو من رو ميشناسي

من چه احمقي بايد باشم که اين سعي کنم اين کار رو کرده باشم؟

 

-يک ابله مرده
-يالا ، سيزر

 

سيزر

سيزر

 

-آشغاله ، کانال رو عوض کن
-باشه پل

 

نه ، هي

چيکار داري مي کني ، کوني؟

 

متاسفم آقاي ويتي
قصد بي احترامي نداشتم

 

اوه ، مرد

 

-فراموشش کن
-ولگردها

بزار چيزي رو که ميخوان نگاه کنن
ميرم بخوابم

-شب بخير ، پل
-شب بخير

-خيلي خب ، چي ميخوايد ببينيد؟
-سيزر کوچک

خيلي خب ، خيلي خب

 

-هي ارل ، چه خبر؟
-دارن من رو منتقل مي کنن

-خودت ازشون تقاضاي انتقال کردي؟
-نه خودم

-چه خبره؟
-نميدونم

در هر حال بابت مراقبت از من ازت متشکرم ، پل

-تو اين اطراف مي بينمت
-حتما

 

آيسک سوبل يک مرد با اعتقادات شديد و صداقت پايدار بود

 

يک مرد معتقد و دلاور در جرات و شوخ طبعي

يک صخره و يک درخت

يک دوست خوب که عميقانه دلمون براش تنگ ميشه

 

دوست دارم که آقاي بن سوبل رو که دوست دارن چند کلمه ايي صحبت کنن رو صدا کنم

 

براي من آسان نيست که درباره ي پدرم صحبت کنم

براي اينکه دارم تا حدي درباره ي دو نفر صحبت مي کنم

يکي آيسک سوبل عمومي هستش

روان درمانگر مشهور

و يک نويسنده ي شناخته شده که آثارش در کل جهان خوانده ميشه

دومين نفر يک شخص محرمانه هستش

پدرم

بابا

 

و اونهايي که او را به خوبي ميشناسند

و همينطور خانواده اشون رو مجبور نيستم به اونا چيزي بگم

اون يک ديوانه ي مغزي بود

يک گستاخ ، متکبر حروم زاده

آرزو داشتم که زنده بودي تا خودم بکشمت . تو جهنم بپوس

 

حالا دوست دارم که پسر آيسک رو که دکتر بن سوبل هستند

رو صدا کنم که دوست دارن چند کلمه ايي صحبت کنن

 

کي اينجا تلفن همراه داره؟

 

مال تو هستش
قبل از اينکه اخطار بدن جواب بده

-سلام؟
-حدس بزن کيه ؟

-بايد جوابش بدم
-چي؟

متاسفم مال من هستش

-بله؟
-من سه تا پيغام لعنتي برات گذاشتم

-تو بهم زنگ نزدي؟
-الان زمان خوبي نيست

زمان خوبي نيست؟ بزار يک چيزي رو برات توضيج بدم
من الان تو جهنم افتادم

-الان زمان خوبي نيست
-الان واقعا زمان خوبي نيست ، پدرم مرده

ولش کن

-مجبورم برم
-ديگه بهم زنگ نزن

-بهت زنگ ميزنم
-اونا سعي دارن من رو بکشن

 

هر فريدو ، آره ، گيود

 

بيا اينور
يک چيزي رو بهت نشون بدم

 

تو مرد مرده ايي

 

سالن غذاخوري

 

-ممنون لورنزو
-ممنون

 

باورم نميشه اون مرده

باورم نميشه چي گفتي

-چرا تو تابوت شنا نکردي؟

 

من غمگين هستم ، اين يک فقدان بزرگ هستش
و غم و اندوه جريان داره

 

آقا و خانم سوبل
متاسفم ، خانه دارتون اجازه داد بيايم تو

من مامور ميلر هستم
و ايشون مامور مخصوص کرون هستن

اف . بي . آي

-تمايل داريم چند تا سوال ازتون بکنيم
-ميتونم بپرسم در چه مورد؟

ما تازه از مراسم دفن اومديم

ميدونيم زمان سختي براي شما هستش
تنها چند دقيقه طول مي کشه

 

حتما ، بشينيد

 

-در مورد پدرتون متاسفم
-خيلي ممنون

خيلي خيلي سخته
به طور وحشتناک دلم براش تنگ ميشه

 

منظورم همون موضوعي که بين همه ي پدرها و پسرها هستش

مرد خيلي خون گرمي نبود

-بن
-بله؟

براي امروز کافيه

باشه ، ميخوام بگم که اون حتي پاهاي خوبي داشت

 

دکتر سوبل ، شما امروز صبح يک تماس از طرف پل ويتي دريافت کرديد

 

چرا دوست داري بگي که من يک تماس از طرف پل ويتي داشتم؟

براي اينکه ما تمام تلفن هاي همراه رو کلمه به کلمه کنترل مي کنيم

پس بله ، من اين تماس رو داشتم

-خودش بود؟ پشت تلفن؟
-بله

-براي چي به من نگفتي؟
-خب ، صحبت سر خودداري کردن هستش

-مايکل

خب اون تو اف .بي . آي هستش
اون لازمه که اطلاعات رو بدونه

باشه فهميدم
من نياز ندارم اين چيزها رو بدونم

نه ، نگو لورا
اون امکان نداره که تماس تلفني داشته باشه

اينو من گفتم؟ اينو من گفتم؟

 

-شما به چند دقيقه وقت نياز داريد؟
نه ما خوبيم

آره ما خارق العاده ايم
گوش کن ، من ميرم آشپزخونه

فقط دو کلمه نصيحت به عنوان يک زن حرفه ايي به يک زن حرفه ايي ديگه

شلوار کامل

 

اون عزادار هستش ، ميدونيد که اين عاديه

 

ويتي؟

چند سال قبل در مورد تشکيلات جناحي فعال با هم گفتگو مي کرديم

منظورم اينه که من درگيرش نبودم
اون درگيرش بود

در اون زمان من درمانش مي کردم

و بعدش چند نفر سعي کردن بکشنش

واقعا چيز خاصي نبود

به زودي پس از صحبت شما دو نفر به نظر ميرسه که تو زندان خراب کاري کرده

واقعا؟ چه جور حراب کاري ايي؟

فکر ميکنم بهتره خودت بري اونجا و ببيني

 

و اون داره به خوندن آهنگ هاي وست سايد استوري ادامه ميده؟

 

-پل؟
-ماريا؟

پل ، منم ، دکتر سوبل

ماريا؟

 

توني؟

 

ماريا ، اوه ماريا

-اوه خداي من ، خدا رو شکر که اومدي
-بله

-تو بايد منو از اينجا ببري بيرون
-باشه

-قول ميدي؟
-قول ميدم

 

اون براي مدتي آهنگ ميخونه و بعدش کاملا کاتاتونيايى ميشه

با عصب شناختي هم کار کردي؟

آره ، نه توموري ، نه حمله ايي
نه صداي کوفتگي ايي

پل؟

 

اگر داري وانمود مي کني پل ، من خواهم فهميد

 

خب فکر نميکنم که داره وانمود ميکنه
فکر نميکنم به اندازه ي کافي باهوش باشه

 

پس اگر اون واقعا اينطوري باشه

اگر من با اين سوزن بهش بزنم

-فقط يک محلول نمک دار هستش درسته؟
-بله

آره ، پس نبايد بهش احساسي دست بده ، درسته؟

 

درد داشت

 

به هيچ وجه واکنشي نشون نداد

ميخوام چند تا آزمايش عصب ازش بگيرم ، باشه؟

حتما

 

پل ، ميخوام چند تا آزمايش درباره ي وضعيت عملکرد ذهنت ازت بگيرم ، باشه؟

حالا من اجازه ي تو رو براي به اشتراک گذاشتن نتايج اين آزمايش ها ميخوام؟

 

مامان به خاطر اينکه من رو فرش ريدم از دستم عصبانيه

 

-ميخوام بنويسم بله
-خوبه

باشه

پل من 10تا کارت دارم که رو هر کدومشون يک عکس از جوهر هستش ، باشه؟

 

اين کارت اول هستش

حالا نگاش کن و بهم بگو چي مي بيني

من يک خفاش مي بينم

يک خفاش يا يک سورتمه

 

-يک خفاش يا يک سورتمه؟
-آره

خفاش ، خفاش سورتمه ايي

 

چيز ديگه ايي هم مي بيني؟

 

يک کس با دندان

 

-کس با دندان
-آره

 

کارت بعدي

 

عاليه ، پل

يک ساعت و 12دقيقه

 

ميخوام يک نگاه به اين عکس بندازي و بگي چه اتفاقي مي افته

فکر کنم يک عکس از يک آدم سخت کوش داريم که

که اومده خونه و همسرش رو ديده که با يک آدم ريزه خوابيده

و اون زنه توسط مرده زماني گائيده شده که شوهرش بيرون از شهر بوده

پس اون آميزش داشته؟

با يک آدم ريزه

 

خيلي خوبه

 

-آقاي چپين؟
-بيا داخل ، بيا داخل

-سلام ، من دکتر بن سوبل هستم
-سلام ، بابت اومدنتون ممنونم

-خواهش ميکنم
-خوب ، چي داريم؟

 

بر اساس آزمايش ها و علامت هاش
من ميتونم اون رو يک ديوانه ي رواني بخوانم

و اگر اين وضع پيدا کنه اون به اختلال اسکيزوفرنى دست پيدا ميکنه

و دکتر کسايم ، اين موارد رو تائيد کرده است

-پس اون ديوانه هستش
-ديوانه نه ، حداقل اينکه نه براي هميشه

 

-چقدر موقتي؟
-يک روز ، يک هفته ، يک ماه

اگر پريشاني هاش به سرعت از بين بره

 

اين بدين معنا هستش که تا زماني که خودش نخواد بهتر نميشه

امکان داره بدتر هم بشه

همين الان اون فکر ميکنه يکي سعي داره بکشدش

و اين با وحيم شدن ديوانگيش ميتونه بدتر هم بشه

پس اون مشکل واقعي ايي داره . اون قبل از آزاد شدن رسميش که 4 هفته ي ديگه هستش از اينجا ميره

اونا واقعا ميخوان آزادش کنن؟

اوه آره ، مطمئنم که ميخوان يکي از عضوهاي بزرگ مافيا رو آزاد کنن

که الان در بالاترين حد ديوانگي به سر ميبره

چرا اون رو به يک خونه ي کوچک يا

مرکز يک جايي که بتونه چيزهايي رو که به دست بياره منتقل نمي کنن؟

بر اساس کارهاي قبليم فکر نمي کنم که اون خطرناک باشه

و فکر ميکنم که اون داره يک تلاش جدي براي احيا کردن خودش ميکنه

 

باشه

بهت ميگم چيکار ميخوام بکنم

 

ميخوام اون رو با مسئوليت تو آزاد کنم

من؟ اوه نه
نه من نميتونم ، نه نه نه نه

آقاي چپين در هر حال ممنون ولي الان زمان خوبي براي من نيست

-ببينيد ، پدر من تازگي ها مرده
-متاسفم

 

و من عزادارم
و من يک مشکل ديسک در گردنم دارم

 

و زماني که ميشاشم احساس سوختن بهم دست ميده

-آره منم همچين احساسي دارم
-اين يک کابوسه

-ميخواي ببيني خودش رو تو زندان کشته؟
-نه

يا ساختمان رو به صحنه ي جنايت تبديل کنه؟

-البته نه
- پس همش مال تو هستش

من به پسرم گفتم که نميتونيم سگ داشته باشيم
من با خودم پل ويتي رو بيارم خونه؟

ميرم با کميته ي زندان حرف بزنم

و اجازت رو براي اصول حقوقي موقتي بگيرم

من در حومه ها کار ميکنم

 

30روز وقتي داري که درون اين فرد بر اساس قولي که دادي درست کني

 

حالا دارم بهت اخطار ميدم دکتر
اگر اون به هر دليلي خراب کاري کنه يا فرار کنه يا

اينکه بفهمم که اين يک مقدمه چيني براي باز کردن پاي اون به خيابون بوده

من کاملا رو مسئول ميدونم

و تاوان سنگيني برات خواهد داشت

مدرکت باطل ميشه و تحت تعقيب قانون قرار مي گيري

واضحه؟

بله

ميخواهيش يا نه؟

 

-بله
-انتخاب خوبيه ، در دسترس خواهيم بود

 

-توني
-سلام ، حالت چطوره؟

خوبي؟

-دکتر ، لطفا اينجا و اينجا رو امضا کنيد
-باشه

 

خيلي ممنون

 

تو يک ان دوني هستي . مگه بهت نگفتم يکي سعي داره من رو بکشه و دارم بزنه؟

-ميدونستم ، ميدونستم داري وانمود مي کني
-تو با اون سرنگ لعنتي من رو سوراخ کردي

-تو از من سوء استفاده کردي که از زندان بياي بيرون

من براي سه روز شعر وست سايد استوري رو ميخوندم

-چيکار داري مي کني؟
-من تو مرده شوي خونه بودم

چيکار کردي وقتي کسي ميخواست من رو بکشه؟ تو دکتر من هستي

-پدر من مرده
-خب که چي؟

اون مرده و تموم شده رفته، قانون زندگي همينه ،

اين رو ميشنوي؟
خودت رو مي شنوي؟

-من بابت فقداني که توش افتادي عميقانه متاسفم ، باشه؟
-آره ميتونم ديدم چقدر متاثر شدي

 

-خيلي خب ، بعد تو کي هستش؟
-تو بهم بگو

ميتونه کارمند قديمي من باشه ، ميتونه ريگازيس باشه ، ميتونه آچار فرانسه لو باشه

آچار فرانسه لو؟ چرا آچار فرانسه؟

آدم ديوانه
يک بار سر يک يارويي رو تاب داده

-کنده؟
-کاملا کنده

 

درگيري ها به همه فشار اوورده
همه ي خانواده ها دارن با هم مي جنگن

شبيه سقوط امپراطوري رم هستش

-اين چه ربطي به تو داره؟
-اونا ميدونستن من در حال خارج شدن هستم

آخرين چيزي که اونا ميخوان انجام بدن اينه که من رو داخل ببينن

چرا فقط بهشون نميگي که از اين قضايا بيرون اومدي و داري زندگي جديدي رو شروع مي کني

واقعا تخيلي هستي
آرزو داشتم که منم ميتونستم عين تو از اين تخيل ها بکنم

شايد اونا يک مهماني ترتيب دادن و بهم يک ساعت طلا دادن

داري باهام شوخي مي کني؟

باور کن هيچ کسي از بيرون اومدن من از زندان خوشحال نيست . هيچ کسي

 

-ميخواي وسايلت رو برداري؟
-نه جلي يک ساعت ديگه مياد دنبال من

فکر نميکنم فهميده باشي
تو در مسئوليت من هستي

تو اينجا ميموني و هر روز معالجه ميشي
بدون مجوز نميتوني اينجا رو ترک کني

داريم شوخي مي کني

مياي تو خونه يا اينکه من يک زنگ بزنم؟

 

زندگي لعنتي در انتظارمونه
کيف هام رو بيار

 

واقعا فکر مي کني اون ديوانه هستش؟
نميخواي دوباره دربارش فکر کني؟

 

اگر اون فکر ميکنه اون ديوانه هستش اون ديوانه تر از اوني هستش که اون هستش

زنداني کردن اون به هيچ وجه سودي براي ما نداره

اما برگشتش به خيابان ها برامون مفيده چون ويتي به اندازه ي کافي جرات داره که هر
دو خانواده رو تهديد کنه

اين شبيه ريختن بنزين رو آتيش هستش

-در صورتي که اون به زندگي قديميش برگرده
-مردم پل ويتي رو براي اين دوست دارن که عوض نميشه

اون زماني که 12سالش بوده انجمن رو تهديد کرده بود

-جنايتکار بودن اون براي همه ثابت شده
-اون يک راست ميره سراغ آشفتگي

بعدش تنها کاري که ما بايد بکنيم اينه که بشينيم و تيکه ها رو برداريم

 

لازمه که با ويتي بمونيم

 

تو چطوري؟
تو چطوري اون رو اووردي اينجا؟

اون جنايتکار تو خونه ي من هستش و تو ظرف هاي من غذا ميخوره

اينطوري نيست . من انتخاب هاي زيادي داشتم

يک قاعده ي جديد؟
مجبوريم که يک تبهکار رو بياريم خونه؟

مسئوليت اون با من هستش
من الان جزء نهاد موقتي فدرال هستم

-چرا نميتونستي فقط نياريش خونه؟
-همسرهاش و خانواده اش در اوهايو هستند

همه از من انتظار دارن که برم اوهايو

-ميخواي بري اوهايو؟
-نخير ، خفه شو

زندگيش مورد تهديد قرار گرفته بوده
نميخواد که خانواده اش رو به خطر بندازه

چه با ملاحظه
اما خوبه که خانواده ي خودمون رو به خطر بندازيم؟

ميدونم وضع وحشتناکي هستش اما منم دوست نداشتم که اون اينجا باشه

خب هم تو نميخوايش و هم من ، ولي اينجاست

خودشه

هي ، شما

-قهوه؟
-چي؟

يکي يک چيزهايي در مورد قهوه مي گفت

آره شما بوديد
شما گفتيد کمي قهوه ميخوايد

پس انتظار براي چيه؟

 

بن چرا براي دوستت کمي قهوه درست نمي کني؟

من ميرم يک استحمام طولاني بکنم و اميدوارم عرق بکنم

 

اون رو ببخش ، معمولا خانه دار عجيبي هستش

اما اون عزاداره و يک چيز عادي هستش

 

هي دکتر گوش کن

من يک دوست دارم که داره مياد اينجا پس نميخواستم که بعدا تعجب کني

چه نوع دوستي؟
چونکه اگر آچار فرانسه يا انبردست باشه ....

-نه چيزهاي شخصي ، ميدوني که؟
-اوه آره؟

تا دير وقت نمي مونن ، درسته؟

-تو کس پاره شده هستي؟
-نه

اين ربطي به لورا نداره
من خودم شنيدم که داشتم ازت بازجويي مي کرد

آره ما يک اختلاف با هم داشتيم

اما بعضي از درگيري ها در زندگي زناشويي عادي هستش

-يا؟
-يا چي؟

-تو کس پاره شده هستي
-پل ، من نيستم

وقتي قهوه آماده شد من طبقه ي بالا خواهم بود ، شب بخير پاره شده

 

چهل دقيقه

-تا کي ميخواي به اونا اجازه بدي که ادامه بدن؟
-اجازه بدم؟

چه مدت ديگه ميخوان ادامه بدن؟

تا 5دقيقه ديگه يا ميرم تمومش ميکنم يا به کتاب رکوردهاي گينس زنگ ميزنم

 

اوه خدا ، اوه خدا

 

يک استراحت بهم بده ، اون داره وانمود ميکنه

 

چي؟

هيچ کسي صداش اونطوري نيست

 

اوه آره

 

اوه خدا ، اوه خدا

 

يالا ، هيچ کسي صداش اينطوري نيست

-نميدونم
-''نميدونم''

 

آره؟

-پل ، بايد باهات حرف بزنم
-چي شده؟

- بايد باهات حرف بزنم
-بعدا صحبت کنيم؟

همين حالا

 

اجازه بده

 

-بله؟
-من يک پسر 17ساله دارم

 

ازش درخواست ميکنم

اون چيزي نيست که دربارش صحبت ميکنم
لازمه که بايد حرف بزنم

در واقع من درست وسط يک کاري هستم ، نمي بيني؟

پل ، همين الان

و خانم تو خونه دخانيات مصرف نکن ، ممنون

 

باشه ، پل چه فکري داري مي کني که اين کارها رو مي کني؟

سرم تو کار خودمه همان طور که تو مي بايستي سرت تو کار خودت باشه

 

من براي دو سال و نيم تو قوطي بودم

-فرض شده چيکار کنم؟
-برو به يک هتل

اين کاري بود که ميخواستم بکنم . تو به من گفتي که يا اينجا بمونم يا برگردم اونجا آهنگ بخونم

من سعي ندارم که تو رو تنبيه کنم ولي خوب منم مسئوليت هايي دارم

من فکر کردم تو به خاطر خوردن غذاي خانگي پس از بيرون اومدنت از زندان از من تشکر مي کني

آره اين چيزيه که براي 850 شب گذشته من به لجن کشيده شدم

يک غذاي خونگي لعنتي
ماهى توناياتون

-خيلي خب پل؟
-دکتر؟

-دختر بايد بره
-دختر؟ ميدوني من شرط مي بندم تو حسودي

و به چي بايد حسودي کنم؟

من هيچ صدايي رو نشنيدم که از اتاقت بيرون بياد

ما لازم نمي بينيم که با هر بار سکسمون همسايه امون رو بيدار کنيم

اگر تو ساکت هستي ميتوني اين کار رو بدون بيدار کردن زنت انجام بدي

پل ، خنده دار نيست

 

اون چيه؟

من بهش گفتم که اگر در عرض دو دقيقه برنگشتم بدون من شروع کنه ، بايد برم

-اين شروع خوبي نيست
-تا زماني که در اتاق رو زدي براي من خوب بود

 

-بفرمائيد ، خاله استر
-ممنون

و دوباره من ميگم که خيلي متاسفم از اينکه شما رو تو هتل گذاشتيم

ما دوست داشتيم که شما در کنار ما باشيد ولي يک مهمان غير منتظره داريم

پدرش هميشه براي ما اتاق داشت

-اون رو به من نگو
-خفه شو

برو به جهنم ، من از اينجا ميرم

آره به راهت ادامه بده و از اينجا برو بيرون کون دردي

تو به صورت وحشتناک در کون درد داري
از اينجا گمشو بيرون

 

غذا

 

پل؟

-پل ، چيکار داري مي کني؟
-هي ، دکتر

من فقط دنبال چيزي براي خوردن بودم . اين همشه؟

کي اينجا کمي گوشت نمک زده داره؟

اميدوارم تو نداشته باشي

ايشون تو شهر جديد هستن . بريم تو دفتر تا بهت يک بشقاب بدم

-تو دفتر چي هستش؟
-ميريم تو دفتر و با هم حرف ميزنيم

 

هي دکتر ، خانوادت چه مرگيشونه؟

ميدونم . تنها کاري که کردي اين بود که همه رو با حضور خودت تو اتاق ناهار خوري
تابوندي

اما نگاه بعضي از اون زن هاي هرزه يک جوري بود . انگار براي مدتيه که يک ساليس پير نديدن

-براشون خوبه
-براشون خوبه؟

 

بشين

 

خب

 

پل ، حواست است؟

 

فکر کنم براي يک روز به اندازه ي کافي ساليس پير ديديم ، ممنون

 

خب پل ، ميخواي چيکار کني؟

ميخوام بفهمم کي سعي داره من رو بکشه . من هدف هستم

اونا ميتونستن از طريق اون شيشه بهم شليک کنن و سرم رو بپوکونن
بعدش چي؟

-پس بايد باهاش کنار بيام
-اون اولويت داره . درک ميکنم

من دارم درباره ي شغل و کار صحبت ميکنم

بايد يک چيزي باشه که تو دوست داشته باشي انجام بدي

من دوست دارم که با چوب بيس بال بزنم تو سر آدم ها . خوبه

تفريح خوبيه

-آره دقيقا
-بامزه است

 

خب ، تو کي هستي؟

 

-من کي هستم؟
-ميخوام بدونم خودت رو چطوري فرض مي کني

 

من پل ويتي هستم ، من رئيسم

رئيس چي؟ رئيس جلي؟

 

براي اينکه تو رئيس من نيستي

پس رئيس چي هستي؟

 

گرفتم چيکار داري مي کني
فهميدم

-چيکار دارم مي کنم؟
-داري حال من رو مي گيري

بهم نگاه کن . دارم دلواپس ميشم

قابل درکه که تو دلواپسي

منظورم اينه که تو کلزندگيت رو براي چيزي که بودي گذروندي

و تو الان نميتوني بيشتر از اين بشي
پس ترسناکه

 

منظورم اينه که اگر تو پل ويتي "رئيس" نيستي پس کي هستي؟

 

بزار اينطوري ازت سوال کنم

وقتي بچه بودي ميخواستي چيکاره بشي؟

-من بجه بودم . اون گه رو کي يادش مياد؟
-اما تو ميخواستي يک چيزي بشي

-ميخواستي بازيکن بيس بال بشي؟
-نه

آتش نشان؟ فضانورد؟

 

يالا ، چي ميخواي بشي؟

 

-احمقانه بود
-احمقانه نبود

-ميترسي که بهم بگي؟
-آره ، ميترسم

پس بهم بگو . من اينجا نيستم که در مورد داوري کنم
چيکاره ميخواستي بشي؟

 

يک دفعه بود زماني که در 6 يا 6.5 يا 7 سال داشتم

 

من فکر مي کردم که ميخوام
ميخواستم که

براي يک ثانيه . ميدوني يک بچه ي کوچک

-چي؟
-شايد....من بچه بودم . ميدوني

بچه کوچک

چي؟

-بهم بگو
-ميخواستم که گاوچران بشم

 

-يک گاوچران ، واقعا؟
-باورت ميشه؟

خب بامزه هستش

چطوري شروع کردي؟

 

داشتم با پدر و مادرم تلويزيون نگاه مي کردم

اون نمايش هاي گاوچراني رو مي ديديم

 

و پدرم تمام تجهيزات گاوچراني رو بهم داد

 

و بعدش اون من رو پيش عموي مزرعه دارم برد و گذاشت که با اسب هاي کوچيک بچرخم

و همه ي وسايل و گاوچران ها اونجا بود
اون براي من مثل غرب وحشي بود

 

پس ، چه اتفاقي افتاد؟

 

-نميدونم چه اتفاقي افتاد
-چرا سعي نکردي که گاوچران بشي؟

من تو شرق هالرم بودم و تو سن 12سالگي به يک گروه گانگستري خيابوني پيوستم

 

يک اتفاق ديگه هم در سن 12سالگي براي تو افتاد که خيلي سخت بود

آره

وقتي پدرت فوت شد

آره هر روز دربارش فکر ميکنم

 

خيلي علاقه منده که پدرت هم يکي از اونايي بوده که کلاه سفيد ميذاشته

 

اون در جمعيت بود ولي هنوزم ميخواد تو يک قهرمان بشي

 

آره اون ميخواد

پدرت ميخواسته که تو زندگي بهتري از زندگي ايي که خودش داشته ، داشته باشي

آره

اون ميخواست که من کالج برم
من حتي به دبيرستان هم نرفتم

اين براي اينه که اون مرد و اطراف نبود که راهنمائيت کنه

 

ببين پل ، قبل از اينکه تو بگي پل ويتي "رئيس" هستي

وقتي بهت نگاه کردم پل ويتي 12 ساله رو ديدم که از

انتخاب هاي زيادي که داره ترسيده و گيج شده

 

تو

 

-تو ، تو خوبي
-نه پل

-تو خوبي . تو بهتر از خوبي
-اين فقط شروعشه

تو واقعا خوبي . تو کاري کردي که بفهمم من يک بچه ي کوچيک لعنتي هستم

اين چيزيه که ميخواستم . هرگز نتونسته بودم پدرم رو تصور کنم ، عاليه

-اما تو مجبوري که....
-الان واضحه . انتخاب هاي جديد ، چيزهاي جديد

شروع جديد . من آماده ام
من اينجا جلو و وسط هستم

يک نفر هستش که من باهاش کار کردم
اون مشاور زندگي هستش

-اون مردم رو تو شغل ميزاره . عاليه
-من آماده ام . براي رفتن آماده ام

-آماده ام که با هر دو پام بپرم
-عاليه

-آماده ام
-بخواب

 

چيز خوبي نبود

سلام دکتر

-جلي ، جيکار داري مي کني؟
-هي دکتر ، خيلي وقته

-فکر مي کردم تو زندان بودي

-خب چطوري آزاد شدي؟
-يک محاکمه ي جديد داشتم

شاهدان من نسبت به محاکمه ي اول تجديد نظر کردند ميدوني که

فهميدم

در هر حال دو تا از شاهدان تصميم گرفتن که شهادت ندن و

شخص سوم مرتکب خودکشي شد

چطوري؟

خودش 4بار پشت خودش چاقو زد و خودش رو از بالاي پل انداخت

خيلي مايه تاسفه

 

خوبه که برگشتي

پل ، ما در يک جنگ هستيم
بيرون اينجا امن نيست

ريگازيس ها هواي هممون رو دارن

پل ، ما بهت نياز داريم

 

سالي ميدوني که من کشيدم کنار

-براي من تموم شده ، بيشتر از اين نميتونم
-خانواده به تو نياز داره

درباره ي چي صحبت مي کني؟
هيچ کسي کارهاي بزرگ رو مثل تو انجام نداده

هواپيمايى نيروى هوايى فرانسه ، اونا هنوز دربارش صحبت مي کنن

پل ، به خاطر من دربارش فکر مي کني؟

 

-دربارش فکر ميکنم
-باشه

 

يالا اين چيه؟
مراسم کفن دفن لعنتي؟

تو از کالج بيرون اومدي
بزار يک مهماني بگيريم

يک نوشيدني ميخورم و بعدش ميرم رئيس رو ببينم

 

-خوب که چي؟
-''خوب که چي؟''

اين جوابي هستش که جلوي در ميدي ؟
''خوب که چي؟''

مشکلي داري؟

 

-خوب که چي؟
-سعي نکن در مورد ما گزارش بدي

 

پل ، چه غافلگيرى خوبي

-آره ، پتي چه خبر؟
-خوبه

بيا اينجا و بهم يک بوس بده

 

بيا اينجا

يالا ، چيکار کردم؟
چيکار کردم که از دستم عصباني ايي؟

بيا

 

-چطوري پل؟
-خوب

 

-يک نقطه رو از دست دادي
-نميتوني خيلي مواظب باشي

هي ميدونم
در مورد کارمين متاسفم

-اون مرد خوبي بود
-آره ميدونم

تو براي مدت 21سال با يکي زندگي مي کني و بعدش يک روز جسدش رو از داخل
رودخانه مي کشن بيرون

-سخته
-آره ، شرط مي بندم

مخصوصا پس از اينکه صحبت سر اين بود که تو يکي از اونهايي بودي که اونو
اونجا انداختي

-دليلش اينه که من شايعه پراکني نميکنم ، زشته
-آره

يک لحظه
ميشل ، تريسا ساعت 10:30 هستش ، از دويدن اينور و اونور دست برداريد و براي رقص آماده شيد

اينکه يک زن تکي و زندگي زنانه داشته باشي سخته

براي مثال ، خيلي ها ميگن که تو بيرون اومدي و سعي داري که خانواده رو از من
بگيري

 

من گفتم نه ، پل هيچ وقت اينکار رو نمي کنه

-هيچ وقت ، من نه
-خوبه

خوش تيپ شدي
رو چي داري کار مي کني؟

من دارم رو اين کار ميکنم که ببينم کي سعي داره من رو بکشه ، نظري نداري؟

خودخواهى و بيرحمى در اين جهان وجود داره

و ميدوني که هيچ کس امن نيست مگر اينکه ما کارمون رو با رگازيس تموم کنيم

-پس تو ارتباطي نداري با اين موضوع؟
-پل ، آروم باش ، باشه؟

من سعي نميکنم تو رو بکشم ،خيلي خب؟

ببين ميخوام که ما دوست باشيم ، ميدوني؟

کي ميدونه؟

شايد ما بيشتر از دوست باشيم

هم زن رو ميخواي ليس بزني؟

 

پتي ، بزار جدي باشيم

من ميخوام تنها باشم ، باشه؟

من هيچ کاري نميکنم
من فقط مواظب خودم هستم

کاري که مي بايستي هميشه انجام بدم

 

-حتما ، فهميدم
-فهميدي؟

آره فهميدم ، آروم باش
بشين بهت يک فنجون فهوه بدم

نه بايدم برم ، يک سري کارها با يک نفري دارم

 

-نه اين چيزهاي قانوني هستش ، فرق ميکنه
-تو منو نااميد کردي

 

يک بوس بهم بده
يالا ، يک بوس بهم بده

-مواظب خودت باش ، باشه؟
-تو هم همينطور

خيلي خب

-غريبي نکن ، پل
-باشه ، مي بينمت

 

مثل يک شاهين مراقبش باش

اون قبلم رو شکست اما اگر پاشو از گليمش درازتر کرد يک تير تو اون کله ي لعنتيش بزن

باعث افتخارم ميشه

 

به اندازه ي صندوق عقب نگاه کنيد
ميتونيد سه تا جسد توش جا بديد

 

فقط شوخي مي کردم
فقط ميخواستم جو رو عوض کنم

-اون ممنون ، سپاسگزارتون ميشم
-حتما

-به هر حال چه نوع ماشيني رو ميرونيد؟
-لکسوز 450 ال اس

شبيه تويوتا هستش

 

-لکسوز هستش
-آره تويوتا ، لکسوز ، دو تاش يکي هستش

 

در هر صورت بزاريد جدي باشيم
اين ماشين رو ميخوايد بخريد يا خير؟

-بايد در موردش فکر کنيم
-فکر در مورد چي؟

تو به من گفتي که ازش خوشت اومده . هزار تا سوال ازم کردي و من به تک تک اشون حواب دادم

شما انتخابش کرديد ، پسنديدش
ديگه چي دوست داريد بدونيد؟

ميدوني اين مبلغ زيادي هستش و ما به زمان نياز داريم که فکر کنيم

فکر کني؟
خوب چرا در اين مورد فکر نمي کنيد

براي يک ساعت بيضه هاي من رو شکستي

درباره ي همه لوازم جانبي اين ماشين ازم سوال کردي

-''در مورد نور چطور؟''
-تو نميتوني با مشتري ها اينطوري صحبت کني

تو مشتري نيست تا اونجايي که ميدونم

-ميخواي ماشين بخري يا نه؟
-نه از تو . ميخوام مدير رو ببينم

ميخواي مدير رو ببيني؟
مدير رو بهت نشون ميدم

-مدير اينجاست ، درست اينجا
-باور نکردنيه

-بيا
-ميخواي باهاش صحبت کني؟

چيکار مي بايستي بکنم؟
بندازشون بيرون

صدام رو شنيدي؟
گفت بندازشون بيرون

مي بايستي چي بگيرن؟
بهشون بگو يک هندا بگيرن

اون رئيس هستش

خب بهم بگو روز اول چطور بود؟

خوب ، خوب ، خوب

عاليه پل ، عاليه
ماشين هم فروختي؟

 

تقريبا

 

-پل ، بابت همه چيز ممنون
-براي 20دقيقه اينجا صبر کرديم

من دو تا دست دارم ، چپ و راست
با هر کدومشون ميتونم بهت سيلي بزنم

حالا از اينجا برو بيرون
کون دردي ، يالا

-آقاي توري ، آقاي توري
-هي پل ، خوشحالم آزاد شدي

-چطوري؟ پسرم مايکل
-هي مايکل ، خوبه که ملاقاتت کردم

-ميخواستم ازت يک چيزي رو بپرسم
-بله؟

فکر مي کني که يانکيز ها همشون يورش مي کنند؟

-بهترين تلاشمون رو مي کنيم
-اين براي من خيلي مهمه

خيلي مهم

 

-سعي کن
-يک تيم بر ميدارم

-برو غذا بخور
-جو ، خوب شد که ديدمت

 

-خوش امدي
-ممنون چارلي

هي پل

-هي جوي
-چطوري؟ شنيده بودم آزاد شدي

 

-ميز براي شش نفر آماده نيست

الان 4 تاش مي کنم

وقتي آقاي آرنولد رسيد مي کنمش عين روز اول

 

خب چيکار مي کني؟
اينجا کار مي کني؟

ميدوني که ازادى مشروط هستم
بايد پسرم خوبي باشم ، ميدوني که؟

 

گرفتم . ميريم نوشيدني بگيريم

 

لبخند بزرگ ، همه

ممنون پل ، سپاسگزارم

 

-نان بيشتر ميخواي؟
-آره نان

 

بفرمائيد

 

ميرم نوشيدني هاتون رو بيارم

 

اين سنگ فرض شده که رنگش جي باشه
به نظرتون يک کوچولو زرد نيست ؟

به خاطر روشنايى فلورسنت هستش

کاري ميکنه که همه چيز زرد به نظر برسه

نه فکر ميکنم که روشنايى فلورسنت همه چيز رو آبي ميکنه

چيکار کردم اديسونم؟ اون روشنايى فلورسنت لعنتي هستش . اون رنگش جي است

خب شايد

از اون زاويه نگاه کن

چي فکر مي کني؟

 

نميدونم

 

ممکنه با ذره بين ببينيم؟
کمکمون ميکنه

ذره بين داريد؟

 

فقط تقاضاي يک ذره بين کرديم

 

-فکر مي کني کجا داري ميري؟
-کجا دارم ميرم؟

يتيم خانه پدر و مادر واقعي من رو پيدا کرده
من به خونه ي جلي ميرم

نه تو نميري . مسئوليتت با منه
و ما معالجه داريم

براي چي؟ هر چقدر بيشتر حرف ميزنيم من بدتر ميشم . نگام کن
خسته شدم

-دوباره اون روياها رو دارم
-هموني که تو مسولينتي بودي؟

نه يکي ديگه
من 16سالمه و تو فرود هستي

و بعدش من جيغ زدم

و بعدش اون هيولاها با اسحله اومدن و من باهاشون جنگيدم

 

خيلي بد

 

-من احتمالا نمي بايستي به اينا گوش کنم
-خب نکن

پل؟

متاسفم

بزار در موردش حرف بزنيم

 

و فکر نمي کني اين رويا جنسي باشه؟

 

تبريک ميگم . چيز خوبيه که تو داري

-اون مثل يک اسب مسابقه ايي در مساحت ساخته شده
-ممنون ، گرفتم

-مي بينم
-هي ، تو ماشين منتظر بمون

 

-خب معنيش چيه؟
-سکس ميتونه معناهاي زيادي داشته باشه

فکر ميکنم در اين مورد درباره ي ايفاي اضطراب هستش

تو زير سختي ها زيادي هستي

تو داري زندگيت رو تغيير ميدي
داري سعي مي کني شغلي رو پيدا کني که مناسبت باشه

دکتر هيچي مناسب نيست

فراموشش کن ، من خودم رو ميکشم

 

من شبيه محکوم به فنا هستم

 

من به فروختن سگ ها تو خيابان پايان ميدم

 

پل ، يک نفس عميق بکش

-منظورم اينه که قلبم عين يک خرگوش نفس ميکشه
-فقط آروم باش ، داري زيادي تنفس مي کني

داخل اين کيسه نفس بکش

و نفس رو بده تو و بده داخل

-اين اشتباه تو بود
-ببخشيد؟

-همش به خاطر اشتباه تو هستش
-اشتباه من؟

تو به من گفتي که شاغل بشم . تحقير آميزه

واقعا ؟ اينطوريه؟ اصلا ميدوني من آخرين تلاشم رو کرد باشه؟

اگر تو سپاسگزار نيستي يا من به اندازه ي کافي خوب نيستم

پس يک فرد ديگه رو براي حرف زدن پيدا کن
حرومزاده ي خودخواه

براي اينکه من نخواستم تو به دنيا بياي

 

اون ديگه چي بود؟

متاسفم . من عزادارم و يک چيز عاديه

 

خيلي خب من مريضم. کافيه

 

باشه

نمايش تلويزيوني سيزر کوچک رو ميشناسي؟

آره

تهيه کننده اين برنامه يک فرد به نام رائول برمن هستش

يک دوست بهش گفته که من تو رو ميشناسم
پس آقاي برمن امروز صبح به من زنگ زد

-و گفت دوست داره تو رو ملاقات کنه
-براي چي؟

نميدونم . چرا ملاقاتش نمي کني و خودت نميفهمي؟

 

فقط از خونه بيرونش مي کنيم
حالا باهاش شام داريم؟

-خيلي حرفه ايي نيست ، مگه نه؟
-احتماعي هستش

اون داره با يک تهيه کننده ي تلويزيوني ملاقات ميکنه که ميتونه بهش
کار بده

اون در اين مورد خيلي دستپاچه شده و ازم خواسته که باهاش باشم
من اينجا براي ميانجي گري هستم

اون يک مرد بالغ هستش
چرا به يک همراه نياز داره؟

اون نياز نداره . اون به يک ميانجي نياز داره

اگر يک بار ديگه بگي "ميانجي" اونوقت ...

 

311 ، همشون داخل هستند
ميريم يک چيزي بخوريم

قبل از اينکه شامشون رو تموم کنن بر مي گرديم

دو تا از اونا رو برداشتي؟

اين فرق ميکنه . مدل چيني هستش

فقط هيچي ننوش

نوشيدني؟ عزيزم من يک دکترم ميدونم چيکار دارم ميکنم

 

من عاشق اين مکان هستم
بهترين سوشي تو شهر هستش

 

آره بوي خوبي داره

پل ، يلو تيل رو امتحان کردي؟

هيچ غذاي واقعي ايي اين اطراف ندارن؟
منظورم اينه که اين شبيه طعمه ي لعنتي ماهي مي مونه

 

رائول ، چيزي که جالبي که در پل هستش اينه که اون بدون فيلتر به دنيا اومده

اون هيچ فيلتري نداره . هر چي که به مغزش بياد ميگه
هيچ ويرايشي نمي کنه

-چه مرگته؟
-منظورت چيه؟

-صدات مثل يک گلوله ي لعنتي شده
-من يک دارو مصرف کردم

و احتمالا نمي بايستي مي تاي و سيک بر مي داشتم

يک مشکل در لب بالايي من ايجاد مي کنه ، همش همين

-يک ساعت ديگه اثرش ميره
-خفه خون ميگيري؟

ديديد؟
فقط بهم گفت خفه خون ميگيري

دوستش دارم . کاملا دوستش دارم

در عرض دو ثانيه اين چنگال رو مي کنم تو اون چشم لعنتيت

 

اون چنگال رو تو چشم لعنتي من فرو ميکنه
چي بهت گفتم؟

فيلتر نشدست

ميتونيد يکي ديگه از اينا برام بياريد لطفا؟

منم همينطور

-نه نه نه
-چرا نه؟

 

آقاي برمن من نمايش شما رو دوست دارم

 

ممنون

و آنتوني بلا ، بازيگري که نقش نيکي سيزر رو بازي مي کرد؟

اون در بنسوهرست بزرگ شده درست در همسايگي دوست شوهر دختر عموم

عمرا اون اهل بنسوهرست باشه

اون شبيه يک ايتاليايي حرفه ايي از کانيکنت يا يک جايي هستش

پل دارم ازت درخواست ميکنم که اگر مايلي در سيزر کوچک کار کني

به عنوان مشاور و معاون فني
ميدوني ، آماده سازي بازيگرها؟

مطمئن ميشي که ديالوگ ها درست گفته ميشه

-باشه
-اوه خداي من خيلي هيجان انگيزه

خارق العاده است

 

بخوابيد

 

اون رستوران واقعا خوب بود

تا قبل از زماني که اون سر و صدا به وجود بياد دوستش داشتم

 

ببخشيد

فهميدي که امشب حرف زدن و آب دهان تراوش کردنت مثل يکي از برادرت هات بود؟

اون داروها چي بود؟
چي مصرف کردي؟

ميدوني در اين مورد من ميتونم هر کاري رو به کار ببرم

باشه؟ چون من دارم تو يک سوراخ گنده مي افتم که نميتونم تکميلش کنم

 

تو به اين نياز نداري . تو به چيزهاي پل ويتي تو زندگيت نياز نداري

مخصوصا نه الان

 

من فکر ميکنم لازمه که براي پدرت عزادار باشي

 

ميدوني من فقط دارم کل چيزهايي رو پيدا ميکنم که کمي گيچ کننده هستش

 

من يک درمان شناس شدم

براي اينکه پدرم درمان شناس بود
منظورم اينه که خيلي آسون بود

چونکه موافقت اون براي من خيلي مهم . منظورم اينه که اون همه چيز بود

و من هرگز نگرفتمش

 

اين دليله که انجامش دادم؟

و حالا اون رفته و من هنوز ميخوام اين کار رو بکنم؟

براي اينکه نميدونم

 

بيا اينجا ، عزيزم

من فقط ميخوام خوشحال باشي

 

هي ، پل

 

-يکبار ازت بيشتر نمي پرسم ، براي کي کار مي کني؟
-براي مادرت کار مي کنم

 

-گائيدمت
-منو گائيدي؟

آره ، نه نه نه نه ،صبر کنيد
وايسيد ، صبر کنيد

-وايسيد
-براي کي کار مي کني؟

من رو بياريد بالا ، دست نگه داريد ، منو بياريد بالا

بندازش

من براي آچار فرانسه ي لوئي کار ميکنم ، ريگازي

-آچار فرانسه؟
-آره آچار فرانسه

-کي بهش اين اسم رو داده؟
-نميدونم

نميتوني حتي درست تلفظ کني اسمش رو ابله

بکشش بالا

 

مشکلت چيه؟

گفتي بندازش

-گفتم بکشش بالا
-نشنيدم

پس تو چيزي رو که بخواي ميشنوي

 

چه اتفاقي برات افتاده؟

ويتي من رو از پشت بام پرت کرد

 

ويتي؟ تو با ويتي حرف زدي؟

آره من با ويتي حرف زدم

-چي بهش گفتي؟
-هيچي

 

-مطمئني هيچي بهش نگفتي؟
-من هيچي نگفتم ، آقاي ريگازي

ميتونم الان برم؟ فکر کنم پام شکسته

 

بايد خيلي درد داشته باشه؟
يک لحظه صبر کن

يک چيزي براش دارم

 

متنفرم که مردم رو تو رنج و عذاب ببينم

ببرينش بيرون

 

درباره ي ويتي چطور؟

کشتنش سخته

اما فنا ناپذير نيستش

 

نوبت ما هم ميرسه

 

هي من سوسيس سرخ شده رو دوست دارم

نميدونم چطوري تو سوسيس سرخ شده رو دوست داري؟
اينکار رو براي مدت 20 سال انجام دادم

-پول داري؟
-تقريبا

 

کات ، کات . نميتونيد يک فکري درباره ي اين دود لعنتي بکنيد؟

کات

ميتوني يک کاري در مورد اون دود لعنتي بکنيد؟

 

هي توني

توني

انتوني بلا ، سيزر کوچک

 

-ايشون پل ويتي هستند
-لازم نيست بهم بگي ايشون کيه

-باعث خوشحاليم هستش که ملاقاتتون مي کنم رفيق
-هي ، رفيق

باورم نميشه ، يک آدم انگليسي

-تو حتي ايتاليايي نيستي
-استراليايي- ايتاليايي

-پايزان هاي زيادي زير اونجا هستش
-زير چي؟

 

-تو خنديدن رو دوست داري مگه نه؟
-اين يک مکانيسم دفاعى عصبي هستش

اگر ناراحت ميشي اينکار رو نمي کنم

خب پل ، ميخواي به ملحق بشي؟

 

فکر ميکنم توانائيش رو دارم

شورانگيزه رفيق . نميتونم براي کار کردن با تو صبر کنم . سوال هاي زيادي برات دارم

-خيلي خب ، رفيق
-خيلي خب

-ميتونيم اين صحنه رو بگيريم؟
-بله بله

پل ممنون و خوش اومدي

به داخل خوش اومدي

 

نميدونم اين تصميمات رو کي ميگيره

اما چيزهايي هستش که به نظرم درست نيست

بله اينو خودمم حس ميکنم

به نظر تو کدوم عنصر اشتباه هستش؟

خوب اساسا مردم . تو رئيسي داري که باهات استراليايي حرف ميزنه

-در مورد اون چي؟
-انتخاب اول من نيست

 

-و سابقه ي تو چي است؟
-بيشتر تئاتر

من آدم هايي دارم که ميتونم بيارم اين اطراف

که اعتبار همه چيز رو قطعي کنند

من براي ابد سپاسگزارتون ميشم اگر بتونيد

چيز ديگه ايي هستش که نياز داشته باشي؟

 

باشه

برايان

 

-هي پل ، واقعا ميخواي اينکار رو بکني؟
-آره واقعا ميخوام اين کار رو بکنم

عقل لعنتيت رو از دست دادي؟ من قبلا با چيزهاي اين کار اجيل شدم

در يک عرض يک هفته يا اين رائول لعنتي رو مي کشم يا خودم رو

اين فقط يک پوشش خوبي هستش تا زماني که بتونم کاري که ميخوام انجام بدم
اما به بچه ها زنگ بزن

 

-ميدوني اين صف هستش ها
-آره پشت من هستش

دو تا پاستز و يک جوجه بردار

بايد کاميون ران باشي
از غذا خوردن دست بر نمي داري

 

''بهم بگو چرا بايد به پسر عموي همسرت اهميت بدم؟''

 

-نه خوب نيست
-خوب نيست؟

 

اين خط چطور؟ " استيو تعجب کرده از گه هاي که بيشتر از تو انجام داده

-نه ، هرگز
-خوب نيست؟

هرگز

 

''خبرچين برگزيده براي اين چقدر ميخواد؟''

 

-نه؟
-نه

-خوب نيست
-خوب نيست

يا مسيح

 

اون پايان صحنه بود

 

-ديگه ديالوگي در صحنه نيست

 

بشين تو ماشين

 

-داريم ميريم مجلس رقص؟
-خفه شو و بشين تو ماشين

ميدونم

 

بشين

 

مواظب باش . تخم مرغ ها ته هستند

-اوه آره؟
-آره؟

 

تو مواظب پل ويتي هستي؟

-بله
-خب اون ديوانه هستش يا نه؟

 

متاسفم من در مورد مريضم با هيچ کس حرف نميزنم

گفتگو کن

اون از يک نگراني مزمن رنج ميبره
و

و چي؟

اختلال شخصيتي جامعه ايي

جامعه ستيزى

دارم سر درد مي گيرم
داري سعي مي کني چي بگي؟

 

اون حالت جنايتکاري داره

 

اون حنايتکاره؟

 

خبر اينه؟

و براي اون بهت مدرک دکتري دادند؟

 

چيکار براش مي کني؟

من سعي دارم که بهشون نشون بدم امکان داره که عوض بشه

اشتباهه

تو نميخواي اون عوض بشه

 

ايشون خانم لوپرستي هستند

پتي

پتي ، من بن سوبل هستم

 

پل ويتي براي اين خانواده خيلي مهم هستش

ما نميخوايم ببينيم که اونو به يک استرومبوني تبديل مي کني

 

استرومبوني؟ چيزي که برف ها رو تو ورزش اسکي باهاش پاک مي کنن؟

اون زمبوني هستش مرتيکه کوني ، استرومبوني

معنيش يک گاو نر است که خايه هاش قطع شده

 

-نه ما نميخوايم که اون اتفاق بي افته
-مگر اينکه تو بخواي

نه من خيلي به بيضه هام علاقه دارم

 

پس کار درست رو انجام بده ، فهميدي؟

بله بله ، کار درست رو ميکنم

 

خدانگهدار

 

احساس سختي نيست

نه و احتمالا هرگز دوباره اتفاق نمي افته

 

ما به يک درگيري يا يک جرثقيل نياز داريم
حداقل 50فوت ارتفاع داشته باشه

من يکيش رو تو بيون ديدم ولي يک سري تماس بايد بگيرم

خيلي خب ، ببينم چيکار مي کني

و به يک اتوبوس شهري نيازمنديم
کسي نظري در اين مورد داره؟

من يک آدم نفوذي رو در حمل و نقل دارم
يک بدهکاري بزرگ به من داره

-بزار بدونم کي ميخواي بهم زنگ بزني
-سلام پل

 

-هي ، چيکار مي کنيد؟
-سلام بچه ها ، چطوريد؟

-پتي ،چطوري؟
-خوبه ، حدس ميزنم همه در هاليوود رفتن

ببخشيد اين مجموعه بسته شده
ما نزديکيم که فيلمبرداري رو شروع کنيم

 

-شنيدم که تو دردسرهاي بيشتري افتادي
-آره ، آچر فرانسه لو به من تيز زد

مجبور نيستم اينو بهت بگم . با تنها بودن در خيابان ها هيچ شانسي نداري

اين چيزيه که در مورد خانواده هستش

بعد از اون روزهاي قديمي وقتي پدر بزرگ به اينجا اومد

 

پس ميخواي بهم بگي چه خبره؟

مي بينم که همه ي کارکنانت بازم براي تو جمع شده اند

هيچ خبري نيست اونا الان بازيگر هستند

منو مسخره نکن ، پل

ميدونم رو يک چيزي داري برنامه ريزي مي کني و احساس ميکنم
از دست ميره

 

خيلي خب خيلي خب
بهت ميگم چه خبره

 

تو به هدف تو خودت برس

فقط بزار کاري رو که ميخواهيم بکنيم
اونوقت درست ميشه

باشه؟

تو دوست خوبي هستي . من هرگز پا فشاري نمي کنم

اما من احساس بهتري مي کنم اگر اددي و چند تا از افرادم رو

بياري که به کارت کمک کنن

اددي " خب که چي؟

-اون مرد خوبي هستش
-يک احمق لعنتي هستش

اون جوونه . چيزهاي زيادي هستش که ياد بگيره

اين چيه ، جنايت مدرسه ايي؟
اين چيز جدي ايي هستش که داريم اينجا انجام ميديم

با فرانکي بوش صحبت کن
با جکي جو حرف بزن

قبلا با اونا اين کارها رو کرده
اونا ضمانت مي کننش

پل ، خواهش ميکنم ، به خاطر من

اون کاري رو ميکنه که من بهش ميگم . از سر راه ميره کنار و دهنش رو مي بنده

خيلي خب باشه ، ممنون پل
واقعا سپاسگزارم

 

ببين ، عزيزم

عزيزم ، اول از همه

صحنه ي جيب بري رو تا فردا فيلم برداري نمي کنيم

و مو ، اين چه مدليه؟

رائول . اين دوست من هستش

پتي ، ايسون پتي لو هستند . ايشون هم رائول

پتي لو؟

 

پتي لوپرستي؟

من خيلي خيلي متاسفم

 

چطوري جرات نکردي که به من بگي خانم پتي لوپرستي امروز سر صحنه هستند

تو اخراجي ، بيرون

 

و اگر هر کاري از هستش که من ميتونم انجام بدم

برو خودت بگا

در اسرع وقت . در اسرع وقت

 

اون از تئاتر هستش

 

-ميبايستي اينجا صبر کنم آقاي ريگازي؟
-نه کونت و ماشين رو بکش اونور و صبر کن اونجا

 

بهم بگو . اون عصباني بود؟
من در خطرم؟

نگرانش نباش . اگر جاي تو بودم چند هفته ايي از ماشينم استفاده نمي کردم

ميدمش به برايان . اون جديده

هي پل

هي لو

ايشون لو ريگازي هستند . آچار فرانسه لو

 

آچار فرانسه؟

 

برايان؟ ببخشيد

 

بيا ، ميخوام باهات حرف بزنم

کسي که بهت تيزاندازي کرد براي خودش کار مي کرده

-من هرگز بهش دستور ندادم
-آره؟

اون تحت مراقبته
همچين اتفاقي نمي افته

مگر اينکه فکر داري مي کني که براي پتي لو کار کني

من ؟ نه

خوبه پس من شکايتي از تو ندارم

خوبه بهتر ميتونم بخوابم

بزار بهت بگم چونکه اين راه و روش رفتن نيست

ميخواي با پيوستن به من مثل قبل برنده باشي ، باشه؟

 

پس تو بيا با من کار کن
منم باهات درست رفتار مي کنم

 

نه ممنون

 

مواظب باش

 

جلي

-هي دکي ، چطوري؟

 

جلي ، پل کجاست؟

تو محل اقامتش

 

آره

 

دکي ، اينجا چيکار مي کني؟

من اينجا چيکار ميکنم؟
تو اينجا چيکار مي کني؟

من اومدم که بهت بگم من يک ملاقات با افسر آزادي مشروطت داشتم و بگو کي رو ديدم؟

پتي لو پرستي

 

پتي کي؟

دست از دروغ گفتن به من بردار
تمام افرادت اينجا هستند

کي گفت من دارم دروغ ميگم؟ من يک کار درست گرفتم

و تو شروع کردي به تهمت زدن به من؟
اين اندازه ايي که تو بهم اعتماد داري؟

پل اين درباره ي اعتماد داشتن من به تو نيست
اين نيست که من بهت اعتماد ندارم

 

تو يک اشتباه کردي و هيچ کس اجازه نداد فراموشش کني

پس حالا قرباني هستي؟
پل من حقيقت رو ميخوام

يک لحظه صبر کن

-دوباره اونو بگو
-چي رو بگم؟

-چيزي که گفتي اين بود : من حقيقت رو ميخوام
-من حقيقت رو ميخوام

-نه مثل قبل قوي بگو
-پل من حقيقت رو ميخوام

خودشه ، خوبه

-چي؟
-جدي دارم ميگم . اون قدرت داشت

-من بهت باور دارم . تو ميتوني يک بازيگر بشي
-پل من يک بازيگر نيستم

تو از اين مفت خورهايي که اين اطراف هستند بهتري

-يک قسمت وجود داره که ميتوني انجام بدي

الان داريم فيلم برداي مي کنيم. اين قسمت مال خودته . دارم بهت ميگم

 

جلي چيکار مي کني؟

کمک کمک

هي کمکم کنيد

نميخوام اينکار رو بکنم

-اونا جيغ کشيدن براي تو واقعيه؟
-آره اونا صدا واقعا براي من واقعيه

به هيچ وجه خنده دار نبود . ميتونستن من رو بندازن پايين

اگر نميخواستي اينکار رو بکني مي بايستي بهم مي گفتي

تو گفته که صحنه روي پشت بام هستش
خبر نداشتم ميخوان از بالاش من رو پرت کنن

اونا تو رو پرت نکردن
اونا فقط تو رو بغلش نگه داشتن . همين

ميدونم چيکار داري مي کني . تو از اينکه در امانت من هستي ناراحتي

پس ميخواي تجاوزگرانه من رو احمق نشون بدي

يالا ، تو عالي بودي
و عالي بودي

 

-چي داري دوباره خود درماني مي کني؟
-نه

 

-يالا چيکار داري مي کني؟
-گينکو بلوبا ، به حافظه ام کمک ميکنه

و بقيه رو فراموش کن
اما نگران من نباش

در اين مورد نگران باش که چي ميخواي به افسر آزادي مشروط ميخواهي بگي

منظورم اينه که چي ميخواي بهش بگي؟
که خونه رو ترک کردي؟

که جنايتکاران رو دور خودت جمع کردي؟
براي انجمن کساني که ترک تحصيل مي کنند؟

-اون ماشين رو ميشناسي؟
-کدوم ماشين؟

اوني که چند مايله داره مارو تعقيب مي کنه

اون ؟ آره ميشناسمش اون مرسدس اس 500 هستش . ماشين نازيه

8دنده هستش

-گمشون کن
-چي؟

-گمشون کن
-چي؟

گمشون کن

 

ميخوام وايسم ، پل
ميتونه اف بي آي باشه

اف بي آي ها دو تا ماشين پشتشون هستش
بايد بيشتر مراقب باشي ، چپ

 

اونا نميتونن بهمون تيز اندازي کنن . الان روز هستش

روز بهترين موقع هستش
اونا بهتر ميتونن ببينن ، راست

 

بايد صبر کنيم . اين کرايه ايي هستش

 

هي اين ماشين کرايه ايي هستش

 

-گمشو اونور ، من رانندگي مي کنم
-گمشم کجام؟

-برو صندلي عقب ، صندلي عقب
-کمربند لعنتي

 

-خم شو دکي
-بدتر ميشه؟

بهتر نميشه

 

وايسا

 

اوه خداي من

فکر مي کني بيرون ميان؟

Yeah, that's James Bond and that
Sea Hunt guy, so they got a good shot.

 

-احساس بدي دارم ، کجا داري ميري؟

-پل افسر آزادي تو....
-سلامم رو بهش برسون

-پل دارم بهت اخطار ميدم اگر بري...

تمومه ،پل از الان مسئوليتت با خودت هستش
خودشه ، کارم تموم شد

 

من گائيده شدم

 

خب ، کجاست دکتر؟

آرزو داشتم ميدونستم

بعد از اينکه اون رو به مسئوليت تو آزاد کردم اين جوابي نيست که انتظارش رو داشتم

 

من هيچي نميدونم

من واقعا احساس ميکنم اون داشت يک مسير مستقيم مي رفت

-اوه واقعا؟
-بله

براي اينکه که يک لشکر الان ته رودخانه هستند؟

 

اينجاست

ويتي با سل مازيولو

ويتي با پتي لو پرستي
ويتي با اددي د وول

 

بهت 24ساعت وقت ميدم که پيداش کني و بهم تحويلش بدي

وگرنه تو بايد منتظر دادگاه و محکوم شدنت به قتل عمدي باشي

 

-ميتونم برم؟
-حتما ولي نميتوني ماشينت رو برداري

ما ازش به عنوان مدرک استفاده مي کنيم

-ميتونم سوار شم؟
-روز خوبي داشته باشي

 

وقت زيادي ندارم

اونا احتمالا دنبال من مياند پس ما بايد همه چيز رو ببريم به باشگاه

پل من سوال نمي کنم يا هر چيز ديگه ايي ولي من چه نيازي به اين يارو اددي داريم؟

 

هي من نميتونم نگران هر دو چيز باشم .اما اگر پتي رو پشت سر خودم داشتم خوبه

 

-بله؟
-آقاي ويتي؟

 

-آقاي بلا ازتون خواسته که ملاقاتش کنيد
-نميتونم ، بايد برم

-مهمه
-فردا باهاش صحبت ميکنم

بهش بگو هرگز من رو نديدي ، باشه؟

 

-پل عالي شد رفيق ، بيا اينجا
-الان نميتونم حرف بزنم رفيق

ازت يک سوال دارم دو ثانيه وقت داري؟ يالا

 

-ميتونيم بعدا انجامش بديم؟
-خواهش ميکنم ، مهمه

من دنبال يک چيزي مي گردم که وقتي شخصيت من ميفهمه متهم هستش

و من فکر مي کردم که به ديوار مشت بزنم

اما من اينکار رو زماني انجام دادم که عمو لني کشته شده و من به ماشين
مشت زدم

در واقع اون يک ون بود

بنابراين براي اين دفعه دنبال يک چيز متفاوت هستم

يک چيزي که درگير نشه ميدوني مشت زدن به هرچيزي

به يک چيزي لگد بزن . بزار ببينم چيکار مي کني ، بايد برم

پل صبر کن
واقعا عجيبه

 

-لگد به چي؟
-نميدونم . تو صورت يکي لگد بزن

-کي؟
-هر کسي ، فقط آدم باشه

بندازش پايين و چند تا مشت بزن تو سرش و بعدش برو

-چرا؟
-چرا نه؟

تو حالت خرابه و اون اونجاست
من دوست هايي دارم که منتظرم هستن

شخصيت من نميتونه اين کار رو بکنه
ديگه چي داري؟

-نميدونم ، ميتوني يک نعره ي بلند بکشي
-يک نعره ي بلند؟

خيلي ابتکاري هستش

دهنت لعنتيت رو ببند
اهميت نميدم چيکار مي کني بايد برم

دهنت لعنتيت رو ببند
اهميت نميدم چيکار مي کني بايد برم

-چي گفتي؟
-چي گفتي؟

-صبر کن ، چيکار داري مي کني؟
-صبر کن ، چيکار داري مي کني؟

-تو ميتوني همين الان دست برداري
-تو ميتوني همين الان دست برداري

 

اون واقعا خوب بود

 

شخصيت من ميتونه انجامش بده

 

ممنون

 

جلي ؟ پل کجاست؟

 

مايکل چيکار داري مي کني؟

من دارم براي آقاي ويتي کار مي کنم
آره الان راننده اش هستم

اوه نه نه نه نه مايکل
تو اينکار رو نمي کني ، متاسفم

-تو بهم مي گفتي که کار پيدا کنم
-آره تو مترو ساندويچ درست کن

نه اينکه يک ماشين دزدي رو بروني

بابا

اون مي بايستي اول با من صحبت مي کرده نه تو

خيلي خب ، کجاست؟

نميتونم بهت اطلاعات رو بدم

تو نميتوني بهت اطلاعات رو بهم بدي؟

ببين من قول دادم که هر چيزي رو که تو ماشين ميشنوم بازگو نکنم باشه؟
من پيمان بستم

تو پيمان بستي؟

 

بن؟

چه اتفاقي افتاده؟
کجا بودي؟

حقيقت رو بهت ميگم . من تو يک تعقيب و گريزسريع السير بودم

-چي؟
-ماشينم به طول کامل بهش تير اندازي شد

و مردهايي که دنبالمون بودن احتمالا غرق شدن

-اوه خداي من

 

-همه ي اينا کي تموم ميشه؟
-امشب . فقط بايد پيداش کنم

چرا؟ تو تا چند روز پيش مطمئن نبودي که ميخواي درمان شناس باشي

عزيزم من اين رو تموم ميکنم
مجبورم . فهميدي؟

 

برو

 

-هي کلمنزا ، کجاست؟
-نميتونم

تو به پدرت خواهي گفت يا اينکه

چنان ميزنمت که نفهمي از کجا خوردي

محبوب هاي کوچولو باشه؟
يک باشگاه در کوئينز هستش

-کليدهاي ماشين رو بده
-من براي ماشين مسئوليت دارم

-کليدهاي لعنتي رو بده
-ماشينم رو بردار

-باشه

ممنون ، باي

 

سلام

 

ببخشيد

ببخشيد

جلي

-هي دکي اينجا چيکار مي کني؟
-پل کجاست؟

 

-فکر کنم اون دوستت داره
-بايد با پل حرف بزنم

مرد ، بهش چند دلار بده

 

باشه

براي دادن اين خيلي ممنونم

 

ممنون

 

جلي کجاست؟

 

چيکار داري مي کني؟

منظورت چيه؟ يک دود ميزنيم تو رگ

اينجاست

 

-چطور مي گذره پلي؟
-خوبه

افرادم رو ميشناسي؟
انومورس بابي و ال پاچينو

 

آل پاچينو ؟ اسم واقعيشه؟

نه اونا من رو به اين اسم صدا ميزنن چون خيلي شبيه آل پاچينو هستم

-بازيگر
-تا حالا کسي تو رو کارول برنت صدا زده؟

چرا؟

براي اينکه تو بيشتر کارول برنت هستي تا آل پاچينو

 

-به چي داري نگاه مي کني؟
-در حقيقت دارم ميبينمش

درست از داخل اينجا خيلي شبيه پاچينو هستش

 

پس همه هستند؟

 

-هممون هستيم
-پس بريم انجامش بديم خيلي خب؟

-بريم چيکار کنيم؟
-بريم

 

يک چيزي رو به من نميگي

يک چيزي رو به من نمي گي
ميخوام بدونم چه خبره

-اينجا رو تا وقتي که نگي چه خبره ...
-از اينجا گمشو بيرون . آسيب ميبيني

 

باشه اين بزرگ هستش

ما فقط يک ضربه داريم و ميليون ها راه براي اشتباه کردن هستش

پس همه به دقت گوش کنين

 

خزانه ي طلاي فدرال در مرکز مان هاتان هستش

سه بار در سال يک محموله طلا با گاردهاي مسلح حرکت مي کنه

از خرانه براي ذخيره ي فدرال حرکت ميکنه

براي نگه داشتن دولت هاي خارجي که شمش طلا مبادله مي کنند

 

از همين الان 8ساعت وقت داريم که

اون کاميون رو بدزديم

 

خيلي خب همه به نقشه نگاه کنيد
اين جايي که بايد باشيم

 

-اين ديگه چيه؟
-پشت در داشت گوش مي کرد

 

-سلام بچه ها
-خلاصش کنيد

-سلام کارول
-مرده ايي ، کوني

اسحله رو بزار پايين
اون اسحله ي لعنتي رو بزار پايين

اون اسحله ي لعنتي رو بزار پايين ، باشه؟

-چيکار داري مي کني؟
-چي فکر مي کني؟

-اون ميتونه همه ي آدم ها تو اين اتاق رو به گا بده
-دست از سرش بردار ، اون با منه

آره ؟ چي تو شغل؟

-داري دوباره جمله ي " خب که چي" رو تکرار مي کني؟

فکر کنم اينطوري بهتره
اگر من حق راي داشتم به بودن راي ميدادم

 

-اون در مسئوليت من هستش
-باشه

ديگه غافلگيري نباشه و از اين لحظه به بعد کسي از ديد من کنار نميره

گرفتي؟

 

بگيرش ، اين رو امتحان کن

-اين ضد گلوله هستش؟
-بهتره اميدوار باشي

مناسب زير پيراهنت هستش

 

من نميتونم اينو زير پيراهنم کنم
چيز کوچک تري نداري؟

 

هيچ کسي خبر نداشت که قراره تو بياي
تو خوش شانسي که الان زنده ايي

هممون خوش شانس خواهيم بود اگر زنده بمونيم
اين نقشه ديوانگيه . احمقانه هستش

هي هي مواظب باش

ديوانگي نه احمقانه
ميخواي زنده بموني؟

هرچيزي رو که بهت ميگم انجام بده ، دهنتم ببند و سعي هم نکن پي پي کني تو شلوارت

 

-ميتوني يک ام 16 رو تو دستت بگيري؟
-منظورت تير اندازي هستش؟

نه چرخيدن مثل يک عصاي لعنتي

-اي کي؟
-نه

-کلاشينکوف؟
-جلي

 

خب ، نميتونم از اون استفاده کنم؟

 

آره . اين خاطره هاي خوبي رو به ياد مياره

 

-در حالت تندرستي ازش استفاده کن
-ممنون

 

عاليه

 

سرده . سرده

 

-هر چي اون تو هستش چک کن
-با دکي صحبت کن

 

-تو خوبي؟
-آره من عالي ام

سعي ميکنم قبل از اينجا از اينجا بريم ببرمن بيرون

-فقط به من گستاخي نکن ، باشه؟
-باشه

 

دارن ميان

 

بزرگ ، اشتباه بزرگيه

-اونا اينجان
-برو ، برو برو برو

 

داري باهام شوخي مي کني؟

کاميون رو تکون بده

 

کجا داري ميري؟

 

اين يک برنامه هستش

 

همه بخوابيد و مواظب ديوارها باتشيد
مواظب ديوار ها و دروازه ها باشيد

 

با دستور من راننده ها بر مي گردن به کاميون

تو عقب رو داشته باش
منم جلو رو

 

اونا دارن کاميون رو مي کشن

اونا دارن کاميون لعنتي رو بلند مي کنن

حرومزاده

 

نگه دار

تحمل کن ، هارولد ، تحمل کن

دارن ميرن اونور

 

داري با من شوخي مي کني

 

دير نشده
مجبور نيستي اين کار رو بکني

بريم ، بريم

 

چه روزي براي تخم هاي من بود

 

در لعنتي رو باز کن

 

-کليدها کجاست؟
-ما کليدها رو نداريم

کليدها رو تو بانک دارن

سر لعنتيت رو ببر پايين

 

حرکت کن . گمشو اون تو

 

خودشه

 

دروازه رو بگيريد . هواي دروازه رو داشته باشيد
از ديوار بريد بالا

 

روي ديوار ، بريد بالاي ديوار

 

شليک شده
به پشتيباني نيازمنديم

 

تيزاندازي . تيز اندازي

حرکت حرکت . اونور ديوار

-اونور ديوار لعنتي

 

50تا شمش . ما فقط 50 تا شمش نياز داريم
پنجاه تا شمش

-بريم
-چقدر ميشه؟

 

-22,995,000.
-چي؟

بگيرش يا بردارش

 

دوباره بزن

 

دارن ديوار رو ميارن پايين

بابي ، لودر رو بيار
لودر رو تکون بده

 

-پنجاه تا هستش
-خيلي خب جمع کنين

-يالا ، بريم
-از اينجا بريم بيرون

داريم جرکت مي کنيم

پل يادته درباره ي گستاخي چي بهم گفتي؟

-آره
-متاسفم . من چيکار کردم؟

من يک زندگي کامل داشتم و من ترکش کردم

من به زندان ميرم و اين برام بد ميشه
من صورت لطيفي داشتم

-من کوچيکم . من ميخوام مشهور بشم
-تو بايد آروم بشي

-من آروم نيشم . من ميخوام بميرم
-آروم باش

-من نميتونم نفس بکشم . دارم خفه ميشم
-گوش کن ، راحت باش

-خودت رو نگه دار
-من نميتونم . ما مي ميريم

-ما نمي ميريم
-چرا ما مي ميريم

 

-الان احساس بهتري داري؟
-اين همش اشتباه منه

ميخواستم که براي تو باشم
واقعا ميخواستم به تو کمک کنم

من نتونستم چون به اندازه ي کافي خوب نبودم

از وقتي پدرم مرده من راهم رو گم کردم
فکر نمي کردم به اين سختي بهت لطمه وارد کنه

 

اما پل الان مي فهمم که چه احساسي داشتي وقتي پدرت کشته شد

ما براي اينجور کارها وقت نداريم

دارم بهت ميگم

-اين کار رو نکن
-اون 10برابر بدتر از تو بود

-اين کار رو نکن
-اون درست جلوي تو کشته شد

-تو فقط يک بچه ي کوچک بودي
-اونجا نرو

-اما خيلي ناراحت کننده هستش
-اونجا نرو ، دارم بهت ميگم

-همه ي روياهات درباره ي مردن اون با تو هستش
-خودشه ، الان خوشحالي؟

 

-اون تو رو دوست داشت پل ، اون واقعا تو رو دوست داشت
-ميدونم و منم دوستش داشتم

-منم دوستش داشتم
-ميدونم ، ميدونم

 

اوه پسر ، اين بده

 

دزدي در چه وضعه؟

 

واقعا فکر مي کني ميتوني بين اينا زندگي کني؟

 

-آره من اميدوار بودم
-خب کار خوبي بود

-آقاي ريگازي سپاسگزارت ميشه
-فکر کردم اون براي پتي لو پرستي کار مي کرد

پتي هم همين فکر رو ميکنه چون بين هر دو طرف و وسط هستش

تنها يک طرف هستش که من بهش علاقه مند هستم : خودم

چي فکر مي کني؟

 

به اميد ديدار ، آقاي ويتي

 

بيشتر از اين نميتونم تحمل کنم

 

اين چيزيه که درباره ي جامعه ستيزي تو متنفرم

تو به عوض کردن قوانين ادامه ميدي که خودت رو مناسب کني

اما اين دفعه اينطوري نيست جامعه ستيز

 

يک دونه تازه اش رو ميخواي؟

 

جلسه تموم شد

 

حرومزاده ، بکوبونش

 

ببرشون بالا و ولشون کنيد

-پيشرفت خوب ، نقشه ي خوب
-خفه شو

-باي
-خب که چي؟

جامعه ستيزي چي هست؟

نميدونم

 

يالا ، از اين طرف ، يالا

-دارن فرار مي کنن ، يالا
-بريم

 

اسحله هاتون رو بندازيد

 

اسحله هاتون رو بندازيد

 

اسحله هاتون رو بندازيد

 

همين حالا اسحله هاتون رو بندازيد

 

-اين ديگه چه گهيه؟
-کات . کات . کات . اين جا چه خبره؟

 

اسحله هاتون رو بندازيد ، هيچ کس تکون نخوره

رائول ببين . اگر ميخواي فيلم نامه رو عوض کني بايد به ما بگي

اين آدم ها کي هستند؟
در فيلم برداري من چيکار مي کنند؟

-روي خيابان من چيکار مي کنند؟
-من مجوز دارم

-مجوزت رو بردار و فرو کونش تو کونت
-اون دوست من

ترافيک رو آزاد کنيد لطفا

 

يا مسيح

-تو دردسري ، تو توي دردسري
-تو توي زندان فدرال خواهي افتاد

زندان؟ فکر مي کني من بي زور هستم؟

-کافيه . من بر ميگردم به واگن خودم

-ماشين ها رو تکون بده خدا لعنتت کنه
-شما لطفا ساکت باش . من سعي دارم فکر بکنم

 

-مشکلي هستش ،مامور؟
-دستات رو جايي بزار که بتونم ببينم

 

خودشه ، ما گائيده شديم
ما خيلي هم گائيده شديم

 

تو

من؟

 

-احساس خوبي داري ها؟
-آره احساس خوبي دارم

به چي فکر مي کني؟
منظورم اينه که بعدش چي؟

ميخواي بقيه ي زندگيت رو به فرار کردن ادامه بدي؟

شايد اونا تو رو به آواز خواندن برگردونن ؟
يا شايدم اينکه تو رو در يک دره مرده پيدا کنن؟

-انتخابي هم دارم؟

 

هي دکي ، نميشه بزاري فقط 5دقيقه لذت ببرم؟

-هميشه بايد مثل يک خرمگش معرکه باشي؟
-پنج دقيقه؟

-پنج دقيقه
-باشه ، پنج دقيقه

 

-و بعدش چي؟
-و بعدش چي؟

-و بعدش مي بيني چي ميشه
-مي بينم

 

در نتيجه ي يک حمله ديدني شب گذشته ماشين زره پوش ربوده شد

 

مامورهاي اف بي آي از طريق يک منبع نام برده نشده

صبح امروز به کارخانه ي سرب سازي ريگازي حمله کردند

و 50 شمش طلايي که در دزدي شب گذشته ربوده شده بود رو پيدا کردند

در اين حمله خانواده ي مشهور ريگازي دستگير شدند

و همچنين 11 نفر از شريکان وي نيز توقيف شدند

باقي دزدان شمش طلا در صحنه ي جرم و در

داخل کاميون که در هوا معلق شده بودند پيدا شدند

 

تشکليلات جنائي به شدت ضربه خوردند و من

 

و من خوشحالم که به مردم نيويورک و تمام ملت گزارش بدم که

اين شهر بزرگ از امروز براي زندگي و کار امن تر خواهد بود

سوالي هست؟

 

هي دکي

-پتي رو ديدي؟
-آره ديدمش

-حالش خوب ميشه؟
-آره حوبه

-اون خوشحاله که آچار فرانسه از راه رفته کنار
-خوبه . من با وکيل دادگستري ايالات متحده حرف زدم

-چي گفت؟
-اون در مورد طلاها خوشحاله

و گفت نميتونه به خاطر تو بياذ
اما تو از دردسر بيرون ميموني

 

لعنت بهش

 

بنابراين يک پايان خوشحال کننده هستش ، مگه نه؟

-بايد قبول کني که احساس بهتري داري
-آره احساس بهتري دارم ، حتما

20ميليون دلار از دست رفت
براي چي نبايد حالم خوب نباشه؟

-تو عزاداري پل ، يک چيز عادي هستش
-عاديه ، ميدونم

آسون نيست ولي بايد بفهمي که کار درستي کردي

تو هم همينطور ، دکي

-من اونجا گير افتاده بودم . توخيلي خايه داري
-من کاري رو کردم که بايد مي کردم

تو هيولا بودي
من خوي جانوري رو توي تو ديدم

 

ميخوام ازت تشکر کنم ، دکي

 

-تو مجبور نيستي از من تشکر کني ، پل
-تو خيلي به من کمک کردي

 

تو

 

-تو خوبي ، تو
-نه من خوبم

نه نه نه ، تو خيلي خيلي خوبي

تو يک موهبت داري ، دوست من
دارم بهت ميگم ، تو يک موهبت داري

 

خيلي خب من يک موهبت دارم

 

خيلي خب

 

-باشه باشه دکي
-ممنون

-آره
-سخت نگيز

-مي بينمت
-خيلي خب

 

هي ، دکي

 

زيرنويس از : حامد عبيري
timberlake.iamlegend@yahoo.com